کد مطلب:299725 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:226

اخبار مربوط به فاطمه


از جمله اخبار آن حضرت در مكه، مواردی است كه در سیره ی پیامبر ذكر شد. در آن جا گفتیم كه قریش وقتی پیامبر را در حال سجده دیدند شكنبه ی شتر را بر پشت آن حضرت افكندند، اما فاطمه آمد و آن را از پشت پیامبر برداشت و به دور افكند. وقتی پیامبر (ص) به مدینه هجرت كرد و به علی (ع) پیغام داد كه همراه با فواطم به مدینه هجرت كنند، فاطمه بی درنگ با علی (ع) همراه شد. وقتی همراه پیامبر از آن حضرت خواست كه به مدینه داخل شود، پیغمبر به او فرمود: من به مدینه داخل نشوم مگر آن كه برادر و دخترم بیایند.

از دیگر اخبار آن حضرت در مدینه آن است كه چون پیامبر در روز احد مجروح شد، علی (ع) با سپر خویش از چاه آب می كشید و زخم آن حضرت را می شست اما خون بند نمی آمد. ناگاه فاطمه از راه رسید و پیامبر را در آغوش كشید و بنای گریه نهاد. او حصیری سوزاند و خاكستر آن را بر زخم نهاد و بدین ترتیب خونریزی قطع شد.

در روایتی آمده است:

«چون پیامبر به مدینه بازگشت فاطمه به پیشواز او آمد، وی كاسه آبی به دست داشت. پیامبر صورت خود را شست، شمشیر خود را به فاطمه داد و به او فرمود: دخترم خونهای روی شمشیر را بشوی. علی (ع) نیز شمشیر خود را به فاطمه داد و گفت: خونهای این یكی را هم بشوی، به خدا سوگند این شمشیر امروز مرا تصدیق كرد. پیامبر به فاطمه گفت: شمشیرش را بگیر كه شوهرت آن چه را كه بر عهده داشت به انجام رساند. پیامبر شمشیر خود را تنها به فاطمه می داد در حالی كه هیچ گاه شمشیرش را به برخی از همسرانش نداد با آن كه تعداد آنها هم بیشتر بود. پیامبر در مقابل فاطمه شجاعت علی را ستود تا وی از دلیری همسرش شادكام گردد.»


در روز جنگ موته، زمانی كه جعفر به شهادت رسید پیامبر (ص) بر فاطمه وارد شد. فاطمه فریاد «واعماه» سر داده بود. پیامبر (ص) گفت: گریه كنندگان باید بر كسی همانند جعفر، مویه سر دهند. فاطمه با پدر و شوهرش در روز فتح مكه خارج شد، در بلندترین نقطه صحرا چادری برای پیامبر (ص) زدند. پیامبر در آن چادر نشست و در حال شست و شو بود و فاطمه او را می پوشانید. و علی (ع) وقتی شنید كه ام هانی گروهی از بستگان همسرش از بنی مخزوم را در خانه ی خویش پناه داده، به سوی خانه او رفت. ام هانی علی را نشناخت چون وی زره در بر كرده بود. ام هانی به وی گفت: ای بنده ی خدا من ام هانی هستم دخترعموی رسول خدا و خواهر علی بن ابی طالب از خانه ی من دور شو. علی (ع) گفت: هر كه را پناه داده اید بیرون كنید. ام هانی گفت: به خدا پیش پیامبر از تو شكایت می برم.

پس علی (ع) كلاهخودش را برداشت و ام هانی او را شناخت و گفت: فدایت شوم من سوگند خوردم كه از تو پیش رسول خدا شكایت برم. علی گفت: برو و به سوگند خود عمل كن. ام هانی نزد پیامبر آمد و ماجرا را بازگفت. پیامبر (ص) گفت: هر كس را كه تو پناه داده ای من پناه می دهم. فاطمه در دفاع از شوهرش گفت: ای ام هانی آیا آمده ای از علی شكایت كنی كه دشمنان خدا و دشمنان رسولش را ترسانده است؟! پس پیامبر گفت: خداوند سپاس سعی علی را به جای آورد و به خاطر نسبت ام هانی با علی هر كه را كه او پناه داده است من نیز پناه می دهم. در حقیقت پیامبر با اخلاق بزرگوارانه خویش میان مقام علی و اكرام به ام هانی را به خاطر علی (ع) جمع كرد. در گذشته به اخبار مربوط به آن حضرت در جریان بیماری پدرش كه به مرگ او انجامید و آن چه در سوگ وی گفته است نیز اشاره كردیم.